تو اين دنيا يه چيزايي هست كه...
تو اين دنيا يه وقتايي يه چيزايي هست كه قلبت رو فشار ميده بعد يه دفعه يه چيزي مثل يه توپ مياد و تو گلوت گير ميكنه .. از فكر كردن به ادمايي كه فكرشون، حرفشون، كاراشون روحت رو عذاب ميده، يا از فكر كردن به مامانت كه ناراحته و اينكه چرا ؟ و اونوقت انگار ناراحتي تو چند برابر ناراحتيه مامانت ميشه! از فكر كردن به مادر بزرگت كه قراره نيم ساعته ديگه بره اتاق عمل و دكترا گفتن عمل خيلي خترناكيه و شايد بهوش نياد! از فكر كردن به بابات كه خيلي نگران مامانشه و تو نگران از نگراني بابات.. بعد يهو عمت زنگ ميزنه و با لحن و صداي غمگين شماره ميخواد كه با مامان و بابا كه تو بيمارستانن صحبت كنه و از اوضاع باخبر شه... نميدونم يه وقتايي انگار همه چيز دست به دست...
نویسنده :
مامان فرناز
14:16