تولد بابا هادي
بايد زودتر اين پست رو ميذاشتم...يه روز قبل از تولد بابا هادي واااي آرشيني خيلي لذت بخش بود سورپرايز كردن بابا هادي ... يهو زد به سرم كه دوتايي بريم براش كيك بگيريم. حدود يك ساعتي شد بيرون رفتنم .تورو بغل كردم و پياده تا قنادي رفتيم يه كيك نسبتا بزرگ سفارش دادم و با كلي فكر قشنگ (فكر اينكه بابايي كلي سورپرايز ميشه چون اصلا فكرشم نميكنه كه ما بريم براش كيك بگيريم) و همچنين به سختي (چون پياده رفته بوديم و كيك و آرشين و با هم آوردن سخت بود) رسيديم خونه. شب خوبي بود. حس قشنگي داشتم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی