آرشينآرشين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

آرشين ، دختر خردمند ايراني

دختر 22 ماهه من!!

1392/10/4 0:34
نویسنده : مامان فرناز
781 بازدید
اشتراک گذاری

 

92/10/1

حدود 2 ساعت پيش برده بودمت حموم ميخواستم صورتت رو بشورم بهم گفتي اااا مامان اللاز نكن ديگه دختر خوبي باش!تعجب و اينجاست كه ميفهميم رفتار تو انعكاس رفتار ماستمتفکر

 


92/10/3

 

ديروز نهار رفتيم خونه عمو بهروز اينا نذري داشتن كلي با طناز بازي كردي و همش ميگفتي طناز دوستمهلبخند با عمو ناصر كه قبلا اصلا ميونه اي نداشتي دوست شده بودي و بهش ميگفتي بزار نهار بخورم بعدا بريم برام بستني برام بخرلبخندبابا بيرون بود و وقتي اومد خونه عمو اينا طناز و صدا كردي و با لحن خودت گفتي طناز 1 دقه بيا كارت دارم بشقاب بيارقلباقا رو هم خيلي دوست داري(چون بهت شكلات ميدهچشمک) ديروز وقتي رفتيم خونه مامان بزرگ همش ميگفتي آقا كجاست؟ آقا جونم كو؟ موقع برگشت سوار تاكسي شديم تا سوار شديم به اقاي راننده گفتي سلام خوبي ابلا (منظورت چه خبراست) ؟ و بعد شروع كردي شعر حسني رو خوندن و با خودت حرف ميزدي بلند بلندلبخندداشتي ميگفتي با باباهادي و مامان اللازم اومدم بيرون.. خلاصه همه ي اين حرفا اينه كه حسابي شيرين زبوني و با همه دوست ميشي و حرف ميزني.. و من و بابا هادي...! نميدوني كه تو دلمون چي ميگذره بخاطر داشتن تو ... خدايا شكرت.... هزاران مرتبه...

امشب رفتيم بيرون و يه عروسك شبيه گلي جون برات خريديم و يه دست بلوز شلوارلبخندبهت گفتم اين خواهر گليه حالا همش بهش ميگي خواهر سوال داشتيم دنبال اسم ميگشتيم كه بابا هادي گفت اسمش رو  بزاريم جودي ربطي به گلي نداره ولي  ما هم بعد از دادن چند نظر پذيرفتيم اما هنوز رسما ثبت نشدهزبان

برنامه صبح ها كه گوش دادن به شعرهاي زبان هست همچنان ادامه داره علاقه اي نشون نميدي اما مهم شنيدنه ولي خوب سعي ميكنم علاقه مندت كنم حتما... بعد از ظهرها هم هر از گاهي  بي بي انيشتين برات ميذارم چند وقتيه كه سي دي هاي تراشه رو به كل قطع كردم به پيشنهاد ساحل عزيز .

در رابطه با از پوشك گرفتن همكاري نميكني تصميم دارم يه مدت دوباره پوشكت كنم تا بزرگتر شي و دوباره شروع كنيم ناراحت(خيلي خستم كرده اين موضوع)

راستي آقا جون هم شب يلدا براي شما و آرتميس كتاب داستان گرفته بود. خرس و كوزه عسللبخند اخه چند روز قبل گفته بودي من كه كتاب ندارم با اديس برم مدرسهچشمک اخ كه جاي يه دوربين براي ثبت تك تك لحظه هات خاليه... اخه نميشه كه همش دوربين به دست بود ووروجكبغل

ديشب كه ميخواستم يه جوري سرگرمت كنم ياد يه بازي افتادم كه تو بچگيهامون وقتي با بچه ها دور هم جمع ميشديم بازي ميكرديم و به شما وبابا هادي ياد دادم و كلي بازي كرديم و كلي خنديديم و حالا شده يكي از بازي هاي مورد علاقه ت ..هر كي شكلك در اره، شكل عروسك در اره ،يك دو سه ..و كلي شكلك هاي جورواجور و خنده داري كه كودك درون فعال من و بابايي ميساختشون و لحظه هاي در حال گذر شيرين و دوست داشتني رو رقم ميزدلبخند

                                

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)