آرشينآرشين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

آرشين ، دختر خردمند ايراني

مگه ميشه اينها رو نگفت!!!

1392/7/27 16:07
نویسنده : مامان فرناز
758 بازدید
اشتراک گذاری

دختر خوش زبون من، توي 19 ماهگيت ديگه تقريبا همه ي كلمات رو با لحن قشنگت درست مثل طوطي تكرار ميكني لبخند بابا هادي بهت ميگه: آرشين اگه تو اين زبون و نداشتي كلاغا ميخوردنت؟!چشمک و جواب تو:ادتعجب حالا كه هر روز داري بزرگ و بزرگتر و شيرين و شيرين تر ميشي گفتني ها هم در موردت بيشتر ميشه... سعي ميكنم تا جايي كه ميشه همرو برات بنويسم تا بعدها از خوندنشون لذت ببريلبخندقلب


حدودا 1 ساعت پيش برده بودمت حموم از حموم اومديم بيرون لباست رو تنت كردم ميخواستم بهت شير بدم كه بخوابي يكدفعه گفتي: ماما دادا بتو ادين يخ نگونه

وعكس العمل من: چشماي گرد بود سوالتعجبو گفتن اين جمله كه ارشين من اخر ميخورمت اينقدر شيرين زبونيخوشمزه


چند روز پيش رفته بودي كنار پنجره ي اتاق كه نور و گرماي خورشيد توجهت رو جلب كرد دست زدي به گيتار بابا هادي و گفتي ماما داغ منم شروع كردم به توضيح دادن در مورد خورشيد خانوم كه نور و گرما داره و شبا ميره پشت كوها و صبح از پشت كوه مياد بيرون و همه جارو گرم و پر نور ميكنه. امروز صبح كه از خواب بيدار شدي بهت گفتم از جات بلند شو برو پشت پنجره ببين خورشيد خانوم اومده،سريع پاشدي و بدو بدو رفتي سمت اتاق من و بابا هادي..  از تو آشپز خونه صدات و شنيدم كه داري ميگي اوديد جون ادام ادين اومد (خورشيد جون سلام آرشين اومد) و عكس العمل من مجددا چشمهاي گرد و گوشي بدست تا براي مامان شمسي تعريف كنم كه فسقليمون چه زبوني داره!لبخند


دو سه روز پيش سر سفره ي ناهار بوديم كه يدفعه دستت خورد به ليوان دوغ و ريخت. حواست به برخورد ما بود كه من سريع گفتم اشكال نداره دخترم ولي مراقب باش كه ديگه نريزي . دو روز بعد دوباره عمدا دوغ رو ريختي رو فرش باباهادي يكم با جذبه نگات كرد و تو سريع با قاشق شروع كردي به جمع كردنشون وبا صداي ظريفت گفتي بابادي ايگال ننانه (اشكال نداره) عكس العمل ما: خنده اي كه سعي ميكرديم از تو قايمش كنيم كه البته نشدچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان شاهزاده کوچولو
27 مهر 92 16:44
سلام مامان فرناز مهربون آزشین خانم ناز و بلاست
زنده باشه و موفق عزیزم
راستی من متوجه نشدم آرشین بعد از حموم دقیقا چی گفت؟
دختر من 9 ماهشه تازه سه چهار تا کلمه میگه
منم عاشقونه عاشقشم


سلام عزيزم منظور آرشين اين بود كه بخوابيم و پتو بكشم روي آرشين كه يخ نكنهاين فسقليا واقعا دوست داشتنين...
منم براي شما و دختر گلت آرزوي موفقيت ميكنم
شادی
29 مهر 92 12:20
مامان نیروانا
7 آبان 92 14:34
مرسی که همه ی این خوشمزه ها رو گفتی تا مام حظشو ببریم فرنازجون! قربون شیرینیاش بشم من. جاااااانم


خدا نكنه خاله جون مهربون