يه صبح جمعه ي عسلي
امروز صبح جمعه شيريني داشتيم...
از هادي جون خواستم تا گيتارش رو بياره و كمي بنواره تا عكس العملت رو در مقابلش ببينيم..
شروع كردم به فيلم گرفتن و تماشاي شما 2تا و مواجه شدم با آرزوهاي قشنگ بابادي جون براي آينده نزديك تو در رابطه با ياد گرفتن انواع ساز
خيلي برام لذت بخش بود شنيدن اين آرزوهاش و توجهش نسبت به تو و آيندت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی