آرشينآرشين، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

آرشين ، دختر خردمند ايراني

دلنوشته هايي از جنس من

1392/11/17 23:02
نویسنده : مامان فرناز
770 بازدید
اشتراک گذاری

امروز از ظهر تا شب (بعد از 8 ساعت كه بغلت كردم تا آرومت كنم) برام اندازه يك عمر گذشت چه روز مزخرفي بود امروز !!!

جزئيات رو توي دفتر خاطراتي كه تصميم دارم برات درست كنم مينويسم ..

حال امروز من رو فقط يك مادر با يك دنيا عشق و علاقه و احساس نسبت به فرزندش ميتونه درك كنه امروز اصلا حال روحي خوبي نداشتم در حالي كه تو خوش بودي و اصلا اين رو متوجه نشدي ناراحت

اين عكس هم مال همين حالاست كه با چشماي اشك آلود و لپاي قرمز از فرط خستگي خوابت برد..

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نیروانا
28 بهمن 92 13:43
الهی فداش! بهوونه ی شیر داشته گلم، آره؟ خدا رو شکر که آروم شد و خوابید. میدونم چه حسی داشتی فرنازم اگه درست حدس زده باشم
مامان فرناز
پاسخ
نه عزيزم اتفاقا با اين قضيه مثل يك انسان عاقل و بالغ كنار اومد! حتي يكبار هم نيومد سراغم و بهونه نگرفت گرچه يه وقتايي ميدونستم كه دلش ميخواد.. قضيه يك بحث كاملا متفاوت بود گريش بخاطر رفتن آرتميس به خونشون بود يكم هم كلافه بود و خوابش ميومد منم عصبي بودم و.. بگذريم...