آغاز فصلي جديد در زندگي تو..
دوره ي شير خوارگيت از روز جمعه ظهر 11/ 11 به پايان رسيد. دو سال وابستگي تو به من و من به تو.. از توضيح حسي كه دارم سر باز ميزنم چون قابل توصيف نيست و فقط و فقط بايد مادر باشي و اين حس مادرانه رو درك كني.. از روزي كه شير نخوردي 3 روز ميگذره اينقدر عاقلانه با اين قضيه كنار اومدي كه من و به وجد آوردي.. دخترم.. الان هم مثل 3 ديروز گذشته بغض تو گلومه.. وقتي كلافه گيت رو ميبينم و در عين حال تو همون لحظه حس دلسوزيت رو نسبت بهم كه...، دلم ميخواد هزاران بار در آغوش بگيرمت و ببوسمت و خدارو شكر كنم بخاطر وجود دختر مهربوني مثل تو .. جمله ي معروف مادر دختريمون رو كه مدتيه بهم ميگيم تو هر لحظه ... اينجا با لحن زيباي خودت برات مينويسم: عاشگانه دوست ...